فرض کن مدتی هست که احساس میکنی اوضاع جسمی خوبی نداری ... بعد کم کم حس میکنی موضوع جدی هست ! خلاصه بعد از مدتی بی تفاوتی نسبت به این حس ( عادت اکثر ما !! ) به یک جایی میرسی که میگی (( فکر کنم حتماً باید برم دکتر )) !! حالا در محضر یه دکتر درجه یک نشستی و میبینی ایشون حسابی رفت توی فکر و برات یک آزمایش خون بلند بالا نوشت! بعد از دادن آزمایش و گرفتن جواب آزمایش دوباره میرسی خدمت جناب دکتر ... و ایشون با حالتی نیمه عصبانی میگه: (( حتماً باید به اینجا برسه تا شما به دکتر مراجعه کنید؟!!)) اینجا معمولاً دهن آدم یه کم باز و خشک میشه ... چشما گرد میشه ... و بیشتر از اینکه خجالت بکشی ، ترس میآد سراغت !! ( فلاش بک: میبینی چقدر اشتراک در رفتار داریم؟!! )
بعد جناب دکتر ادامه میده : (( تا اطلاع ثانوی مطلقاً لب به این غذاها که برات مینویسم نمیزنی. وضعیت شما اصلاً جالب نیست و ممکنه ... )) !
از مطب میآی بیرون و شروع میکنی به فکر کردن به شرایطی پیش اومده و ...
از فردا با دقتی که آمیخته با ترس هست، شروع میکنی به انجام موارد لازم ...!
یعنی همین که متوجه میشی وضعیت تغذیه تو ممکنه شرایط زندگیت رو وارد بحران کنه،سریعاً نوع تغذیه خودت رو تغییر میدی ! غذا ، یکی از نیازهای مادی بود ... درسته؟!
میبینی دوست من؟ ما کاملاً قادر به تعدیل در اندازه نیازهای مادیمون هستیم :)
در مورد سایر نیازهای مادی هم وضعیت به همین شکل هست ... مثلاً امتحان درسی مهمی پیش میآد و ما خواب رو کنترل میکنیم ! ( فکر در مورد سایر نیازهای مادی به عهده خودت... )
و من و تو خوب میدونیم که بدن ما بعد از یک مدت که در شرایط جدید زندگی کنه، به اون شرایط عادت میکنه !! این خبر واقعاً فوق العاده هست این یعنی بهینه کردن نوع زندگی، نه تنها برای ما کاملاً امکان پذیر هست بلکه میتونیم بعد از یک دوره، به این وضع بهینه، عادت کنیم
در واقع فقط کافیه به این نتیجه برسیم که این ظرف موجود، به نفع ما نیست
جالبه ... دستی که ما رو خلق کرده (خدا یا هر چی که اسمش رو بگذاری) ، مهربانانه ابزار رسیدن به رضایت و خوشبختی رو در اختیار ما گذاشته ... قبل از اینکه ازش بخوایم ...
حتماً میدونی که اکثر مذاهب مثل زرتشت، یهودیت، مسیحیت و ... دارای مناسکی به نام روزه هستند... شاید یکی از دلیل هاش، به خاطر یادآوری همین موضوع باشه ... که قدرت تسلط بر عادات، تا چه حد در وجود ما گذاشته شده ... شاید ...
اما اینجا یک سوال مطرح میشه که میتونه کل داستان رو زیر سوال ببره !! ( خسته نباشی!! )
گفتیم که تا به حال بارها و بارها خود را با شرایط پیش آمده وفق داده ایم و خود را کنترل کرده ایم و این امکان در انسان وجود داره! یعنی ما داریم حرف از تعدیل میزنیم ! تعدیل یعنی متعادل کردن. درسته؟ خب! حالا چه کسی میخواد بگه این خط تعادل کجاست؟؟؟ من باید نسبت به چی خودم رو تعدیل کنم؟؟!! :) مگه اصلاً معیار سنجشی وجود داره؟؟!! چه میزان استفاده از فلان نیاز مادی، نرمال محسوب میشه ؟ اگر این جواب معلوم نباشه، من چه جوری بدونم کجا باید خودم رو تعدیل کنم و کجا نرمال هستم؟ اصلاً چه کسی میخواد بگه که الان نیاز من نرماله یا تو؟ :)
همه میدونیم که در مورد گیاه ها این موضوع معلوم شده. مثلاً میگن به فلان گیاه باید هر 2 روز یک بار آب بدی، باید انقدرآفتاب بخوره و ... ! در مورد حیوانات هم همین طور هست ! یعنی معلوم شده که هر نوعی از جانداران چه الگوی برای استفاده از نیازهای مادی باید داشته باشند تا رشد صحیحی داشته باشند ! مثلاً معلوم شده که جانداری به نام گربه چه برنامه غذایی باید داشته باشه و تا چه اندازه باید غذا بخوره تا یک رشد متناسب ، سالم و صحیح رو طی کنه ! حالا سوال اینه:
در مورد جانداری به نام انسان چی؟!! خط تعادل و الگوی مصرفی تعریف شده اصلاً؟
سلام!علی:
ببین اون روزی که تو به تمام خواسته هات برسی روز غمناکیه! چرا چون در حقیقت ذیگه نیازی به زنذه بودن نداری!! باید همیشه ظرف خالی داشته باشی اما قابل پر شدن منظورم اینه که ظرفای کوچیک اما تعداد نا متناهی
این کوچیک کردن ظرفه همون تعدیل نیازه
یه دونه! نکته این وسط هست اونم رابطه تعدیله با تلاش یعنی حق نداری این ظرف رو اونقدر کوچیک کنی که دیگه تلاشی برای پر کردنش نباشه و حقم نداری ظرفات رو بدون تلاش پر کنی
باز همون سیکله که اوایل گفته بودم خواستن>تلاش کردن>رسیدن>رضایت تعدیل رو مرحله تلاش و رسیدن اثر میذاره
سلام رامین جان
همونطور که میدونی فعلاً تمامی صحبتها در مورد نیازهای ((مادی)) هست. پس با این فرض تو معتقدی که ما همیشه باید نیازهای مادی با تعداد نامتناهی ( اما کوچک ) داشته باشیم تا مجبور به تلاش بشیم و یک جوری نیازهامون رو تعدیل کنیم که به صفر نرسه تا دلیلی برای زنده موندن داشته باشیم. یعنی تنها دلیل زنده ماندن ما رو همین نیازهای مادی نامتناهی میدونی...
مرسی از زمانت دوست من :)
علی جان
به نظر من ما هم مثل گیاه یا حیوانی که گفتیم اندازه هامون قابل تعریفه. گیاه با کم یا زیاد بودن آبش تغییر رنگ و رو می ده. اون باید جوری تنظیم شه که رنگ سیز و برگ سالم داشته باشه. حیوان با کم و زیاد شدن غذا و آبش کرخت می شه یا فیزیکش اذیت می شه. انسانها اینها رو دارن اما یه متر مهم دیگه هم دارن. که اون روانشونه که باید آرام بمونه. حد تعادل جایی که آرامش داشته باشم.
من خانوم جان
پس به نظر تو یک محدودۀ نرمالی از نیازهای مادی در ما آدمها وجود داره که از اون محدوده کمتر یا بیشتر ، رضایت رو از ما میگیره و حتی روی سیستم غیر مادی و روان ما هم اثر میگذاره.
انشاا... به تعریف روشن تری از مرزهای این محدوده نرمال برسیم ...
ممنون دوست جان :)
سلام بله انسان میتونه نیازهای مادیش را تعدیل کنه.وجه تمایز بین انسان با حیوان و نبات اینه که بشر قدرت انتخاب داره و میتونه در خودش اراده و اختیار را پیدا کنه و برای تعیین حدود خواسته هاش از انها استفاده کنه.به عبارتی انسان قدرت متعادل کردن و تغییر دادن داره.در مواردی که نسبی سنجیده میشوند میشه یا یک نقطه قراردادی را مبنا گذاشت مثل درجه حرارت بدن که اگر از عدد قراردادی خاصی بالاتر بره انرا غیر طبیعی میدونیم یا محدوده ای را در نظر گرفت بطور مثال جهت همین نیازهای مادی .یعنی خارج از این حدود را نرمال ندونیم .به قول خودتون در حدی باشه که به نفع ما نیست یا میشه گفت برای جسم و روح مخربه.این یعنی دور شدن از هدفمان که همان رسیدن به ارامش و خوشبختی است
سلام
سپاس از نظرت پونه عزیز
ممنون ...
سلام :)
خواستم بگم مرسی. من هم از خوندن مطالب وبلاگت لذت میبرم حتی در سکوت ...
سلام :)
خوشحالم آشنای عزیز
از تعداد درج شده در قسمت بازدید کننده ها معلومه که خیلی از سروران ، مثل تو در سکوت با ما همسفر هستند :)
مطمئنم همسفرهای صمیمی هر وقت لازم بدونند ، ما رو از نظرشون محروم نمیکنند ...
خوشحالم که حس خوبی داری ...
مرسی از حضورت حتی در سکوت ...
برای این موجود دو پا هیچ چیز تعریف نشده
سلام فرید جان
شاید درست بگی ...
شاید هم تعریف وجود داره اما ما هنوز مطمئن نیستیم که صحیح باشه :) کما اینکه برای همه ما اتفاق افتاده که با تجربه های مختلف، باورهامون تغییراتی کرده ... و به چیزایی رسیدیم که قبلاً کاملاً نفی میکردیمشون :) ... به همون چیزایی که شاید قبل از اون تجربه هم شنیده بودیم ...
از حضورت بسیار بسیار ممنونم و امیدوارم بازم اجازه بدی از نظرت استفاده کنم فرید عزیز
در پاسخ به سوال شما بنظر من ساختار جامعه وفرهنگ ما باعث شکل گیری الگویی برای اندازه نیازهای مادی وهمینطورتعیین خط تعادل والگوی مصرفی افراد در جامعه میشود و وقتی این الگوها را در جوامع مختلف مورد بررسی قرار میگرد گوناگونی آنها مشخص است و هر کدام از این الگوهای که برای رفع نیازهای مادی و تعیین خط تعادل ها است مستقیما متاثر از فرهنگ آن جامعه میباشد.
مرسی سپیده جان
ممنونم از نظرت
سلام
خسته نباشید
من پاسخ دو پست قبل ترتون رو دادم ولی مطمئن نیستم تو همون پست فرستادم فکر میکنم اشتباه فرستادم...
اگر هم دیر جواب میدم فقط به خاطر اینه که مطالبتون رو باید سیو کنم و با تمرکز بخونم ....
موفق باشید
سلام لونا جان
مونده نباشی همسفر :)
پاسخت رو کاملاً در پست خودش فرستادی و کاملاً معلومه که با لطف و زمان جواب دادی . بسیار از توجهت ممنونم.
حالا دو تا پست هست که شما جواب ندادی و من منتظرم !!! این پست و قبلی :)
اگر ما بدونیم در جای خودش این نظرها چقدر برای همه ما کمک هست، هرگز دریغش نمیکنیم ...
بازم ممنون از شما
دوست عزیز خدای متعال تعادل رو در همه چیز قرار داده برای همه مرزی مشخص شده است اسلام دین تعادل است
کافیه همه ی امورت رو با خدا هماهنگ کنی بعد می بینی که هیچ جا کم نمیاری
سلام
درسته که خدای متعال، تعادل رو در همه چیز قرار داده ستایش عزیز اما این من و تو هستیم که در حال زندگی هستیم نه خداوند. اگر ما خدا بودیم که مشکلی نبود! بود؟ ... و چون خدا نیستیم باید به دنبال حل مشکلات خود باشیم تا بتوانیم زندگی با کیفیتی داشته باشیم و کمتر حس پشیمانی رو تجربه کنیم. نه؟ :)
قطعاْ خداوند مهربان کمک هایی را برای ما نازل کرده که نیاز ما به گشتن را کمتر میکند . این خیلی خوبه :) ازش استقبال میکنیم :) اما سوال این است که آیا آن کمک ها بدون دخل و تصرف به دست ما رسیده؟ در این صورت چرا معتقدین به آن دین پر از مشکل و درگیری و تناقضها هستند؟ چرا رعایت مرزها را نمیکنند؟ چرا خیلی جاها کم میارن؟
شاید چون آن دستورات با بعضی سلیقه ها و تفسیرهای جهت دار مخلوط شده ... و این همان چیزیست که بسیاری از پیشگامان ادیان به آن معترفند. نه؟ :)
تا اونجا که من یادمه پیامبر دینی که شما از آن نام بردید تاکید کرده که برای تشخیص راه، در آخرین مرحله به ذهن خود رجوع کنید. درسته؟
خب ما هم داریم با کمک گرفتن از ذهن ، مشورت ، طبیعت و ... جلو میریم ... فارغ از تفسیرها و خط دهی های مختلف :)
با این حال اگر با کمک از دین خود میتوانی به سوال مطرح شده در متن جواب بدی، لطفاً ما رو از دونستن اون محروم نکن.
ممنون از حضورت ستایش عزیز
سلام
ببخشید باعث تاخیرم
خب اینکه امکان تعدیل در نیازها وجود داره مسلمه ! به نظرم خط تعادل اونجایی هستش که انسان مجبور میشه به طور مثال یه سری از کار ها رو بذاره کنار دقیقا مثله همونی که گفتی مجور میشه به خاطر سلامتی یه سری از باید ها و نباید ها و هنجار ها رو بهش عمل کنه . اینکه خوب آدم نسبت به چی باید خودش رو تعدیل کنه ؟به عقیده ی من توی همهی نیازها باید تعادل و تعدیل وجود داشته باشه (نه تفریط نه افراط) اینی که میگی چجوری باید فهمید نرمال کجاست رو خب آدما خودشون رو بهتر میشناسن فکر کنم هیچ کسی مثله خود آدم نمیتونه بفهمه نقطه ی تعادلش کجاست البته توی یه سری دیگه از مسایل استانداردهایی وجود داره مثلا تناسب اندام یا رفتار هر شخص با دیگران و ...
در مورد سوال آخرت هم خط و الگوی مصرفی تعیین شده انسانم اگه از یه حدی بیشتر مصرف کنه بیمار میشه
سلام
چرا فکر میکنی باعث تاخیری دوست خوبم؟ مرسی از حضورت ...
درست میگی ... هر آدمی کاملاً حس میکنه که کجا داره از تعادل خارج میشه ... کجا داره از خودش فاصله میگیره ... این واقعاً عالی هست که درون هر یک از ما این قدرت گذاشته شده ...
مرسی غریبه عزیز
سلام
خسته نباشید
نظر من در پاسخ به سوال شما این چنین است:
بله خط تعادل وجود دارد،
اسلام برای همه ی زندگی بشر ،اجتماع ،فرد،زوج،تغذیه،غرائز و... تعادل را بیان نموده است، مثلا؛" در مورد غذا امام صادق (ع) می فرماید:هر گاه 10 لقمه مانده تا سیر شوی از غذا خوردن دست بکش ،شکمت را پر مکن زیرا تعادلت از بین می رود و نمی توانی عبادت کنی."
جهت رشد بدن ،فکر باید از تغذیه سالم و به اندازه ی معلوم استفاده نموده، اسلام چون می خواهد زندگی انسان ها تعادلش حفظ شود تا مشکلات فردی و اجتماعی و زنا شویی پیش نیاید لذا می فرماید:‹‹ 8ساعت کار،8ساعت خواب،8ساعت عبادت.››
(...این است تعادل...)
موفق باشید
سلام
خسته نیستم :)
مرسی از نظرت ... پس شما الگوی معرفی شده ای که در زندگیت بکار میبری اسلام هست ... مرسی از نظرت لونا جان :)
این الگو که کل روز به سه قسمت برای انجام سه کار تقسیم شده ، مربوط به اسلام نیست لونا جان. کارهای بسیار مهم دیگه ای هم در زندگی روزمره وجود داره. با فکر خودت ، آیا روزی 8 ساعت عبادت افراط نیست؟ اگر صلاح دونستی بیشتر تحقیق کن ... مرسی از زمانت ...
سلام
اولا فراموش نکنید ما مسلمانیم و تابعیت والگو برداری باید از دستورات دینمان داشته باشیم نه چیز دیگر!
ثانیا اینکه اسلام میگوید۸ساعت عبادت نه اینکه فقط نماز،روزه،،ذکر و تسبیح بلکه خدمت به پدر ومادر صله ی رحم، عیادت از مریض، ورزش و کلی از کارهای شخصی و اجتماعی همه وهمه عبادت به شمار می روند .
پیشنهاد میکنم اگر صلاح دونستی بیشتر تحقیق کنید...!!!!!!!!!!!!
سلام
در بین همسفرهای ما دوستانی هستند که دینشان اسلام نیست. پس امیدوارم مثل نظرهای قبلیت ، نظر شخصی خودت رو بگی . . . مثل همه سروران دیگه :)
از توضیحت در مورد عبادت ممنون ... به الگویی که انتخاب کردی احترام میگذارم دوست خوبم
چشم لونا جان بیشتر تحقیق میکنم :)
سپاس ...
سلام علی
ببین من منظورم صرفا مادیات نبود منظورم این بود آدم نباید دچار سکون بشه و رسیدن به نیاز ها چه خیلی آسون چه خیلی سخت هردو مخربه! و تلاش نکردن و تلاش زیادم همینطور!
سلام رامین عزیز
اما صحبت ما فعلاً فقط در مورد مادیات هست ...
درست میگی ... و به همین علت ما بدنبال خط تعادل و تعریفش هستیم ...
مرسی از اینکه با اصلاح کردن نظر قبلیت، فضای وسیع تری رو معرفی کردی ...
سلام از وبلاگت ممنون
دنبالش میکنم :)
سلام فرزاد عزیز
مرسی همسفر :)
ببخشید اینجا چه خبره مگه ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
1200 تا بازدید کننده تو یه ماه!!!!!!!!!
میرم از اول میخونم :)))
مرسی علی آقا
خوش اومدی همسفر
مرسی از شما ...
سلام دوست عزیز
به نظر من تشبیهات جالبی به کار بردی برای بیان این موضوع
اگه نظر منو بخوای من معتقدم که خواستن یک چیز هیچ مانعی نداره ولی باید متوجه تمام جوانب اون باشیم.مثلا من خودم وقتی می خوام چیزی بخرم به این فکر می کنم که آیا من به اون احتیاج دارم یا نه و این خیلی مهمه که در زندگیمون اون چیزی رو داشته باشیم که واقعا بهش احتیاج داریم.
سلام دوباره به رهگذر عزیزم
از نگاه مثبتت ممنون دوست خوبم ...
فکر میکنم شما یک کلید طلایی به همه ما دادی :
(( وقتی می خوام چیزی بخرم به این فکر می کنم که آیا من به اون احتیاج دارم یا نه و این خیلی مهمه که در زندگیمون اون چیزی رو داشته باشیم که واقعا بهش احتیاج داریم ))
به نوبه خودم ازت بسیار ممنونم ...
عالی بود ...
سلام دوست عزیز
گفته بودی نظرم تایید نشده ولی اومدم دیدم تایید شده
ازت ممنونم که به ما هم سر میزنی و نظر میدی
موفق باشی دوست خوبم
سلام
خوبی وبلاگه خوبی داری
موفق باشی
سلام
متشکرم
شما هم همینطور
در مورد جانداری به نام انسان خط تعادل و الگوی مصرفی تعریف شده وجود داره اما به صورت خیلی کلی ..... خیلی جاها ما به مسایلی بر می خوریم که راه درست رو نمی دونیم . الگوی صحیح رو نمی دونیم چون برای ما تعریف نشده!
اما خدای ما یه حسی رو تو ما قرار داده که با استفاده ار اون می شه تا حدودی به خط تعادل رسید . این حس خود خداست!!
سلام فرشته جان
بسیار قشنگ نگاه کردی ...
شاید حس تشخیص، یکی از نعمات خدا باشه ...
بسیار لذت بردم از نوشته هات دوست خوب ...
من میگم نیازها را میشه سه دسته کرد ... کمّی و کیفی و اونهایی که در هر دو دسته می تونن قرار بگیرن...
دسته اول را معمولاٌ متخصصین اون زمینه یا تعیین کرده ان که حد نرمال چیه اگه نه میتونن کمک کنن (معمولاً از قبل شده یا اینقدر پیچیده است که تحت تحقیقه، به هر حال ازش کسی غافل نیست. اگه حدی وجود نداره ما هم باید منتظر بمونیم یا بریم تو اون رشته تحصیل کنیم و دست بالا بزنیم.) بین یک upper limit و lower limiti برای افراد مختلف متغیر هست یا برای همه یه چیزه. مثل آزمایش قند که از مثلاً 100 (مثلا") نباید در خون بالاتر بره یا مثلاً تری گلیسیرید از 60-80 نرماله... زیر یا بالای اون خطر داره
دسته دوم شاخص مشخصی برای مقیاس ندارند... به قول سهراب دل خوش سیری چند؟ (دلم چاغاله خواست :( )
دسته سوم مثل علم جدید که محققین میگن باید روزی 10 دقیقه بخندین!! اگه واقعاً خنده باشه حتماً شیمیایی یک تغییراتی تو بدن رخ میده که مفیده، اما الکی؟ نمیدونم والا
بسیار خوب :) مرسی از تفکیکی که کردی ... جالب بود ...
من میگم نیازها را میشه سه دسته کرد ... کمّی و کیفی و اونهایی که در هر دو دسته می تونن قرار بگیرن...
دسته اول را معمولاٌ متخصصین اون زمینه یا تعیین کرده ان که حد نرمال چیه اگه نه میتونن کمک کنن (معمولاً از قبل شده یا اینقدر پیچیده است که تحت تحقیقه، به هر حال ازش کسی غافل نیست. اگه حدی وجود نداره ما هم باید منتظر بمونیم یا بریم تو اون رشته تحصیل کنیم و دست بالا بزنیم.) بین یک upper limit و lower limiti برای افراد مختلف متغیر هست یا برای همه یه چیزه. مثل آزمایش قند که از مثلاً 100 (مثلا") نباید در خون بالاتر بره یا مثلاً تری گلیسیرید از 60-80 نرماله... زیر یا بالای اون خطر داره
دسته دوم شاخص مشخصی برای مقیاس ندارند... به قول سهراب دل خوش سیری چند؟ (دلم چاغاله خواست :( )
دسته سوم مثل علم جدید که محققین میگن باید روزی 10 دقیقه بخندین!! اگه واقعاً خنده باشه حتماً شیمیایی یک تغییراتی تو بدن رخ میده که مفیده، اما الکی؟ نمیدونم والا
با همه اینا حتی متخصصین هم باز نظر خود آدم رو می پرسن در مورد خودش و این یعنی همون که مامان بزرگا میگن هر کی دکتر خودشه
:)
ببخشین علی آقا... اولین بار ERROR داد... بار دوم که خواست ارسال شه یه edite کوچولو کردم بفرستم، ظاهراً هر دوش ارسال شده. کاش یکیشو نمیذاشتین که قسمت نظراتتون خراب نشه.
مشکلی نیست. قسمت نظرات هم خراب نشده دوست من :) هنوز سر جاشه :) سخت نگیرید :) مرسی از توضیحتون :)
به نظر من شاخص ثابت و یکسانی بین همگی انسانها برای سنجش و محک میزان رضایت آنها وجود نداره. هر کس با دیگری نیازهاش و مقدارشون جهت کسب رضایت فرق داره... حتی میخوام فراتر برم و بگم سوای اختلاف میان انسانها با سایرین، یک انسان هم حتی به تنهایی در مقاطع زمانی مختلف زندگیش از جمله سن خط تعادل نیازهای مادیش متفاوت از دیگر زمانهاست.
جناب anonymous
نظر بسیار قشنگی دادی. متشکرم. بله قطعاً شاخص ثابتی نیست اما شاید یک بازه و محدوده وجود داشته باشه. درسته؟ :)
راستی شما نظرات بقیه رو هم میخونید؟ :)
سلام وقت بخیر..
فکر میکنم نیاز های مادی رو تاهراندازه ای میشه تعدیل کرد..
خط تعادل هم میزان توقعات هر کس
سلام وقت شما هم بخیر.
ممنون ...
اینکه انسان میتواند خط تعادلی داشته باشد که تعیینکننده احساس و رفتار اوست، موضوع چندان پیچیدهای نیست. همه ما در طول زندگی تجریه های سینوسی در رفتار و احساساتمان داشته ایم و حتی گاهی قربانی این حالات در دیگری بوده ایم. به روشنی نمیدانیم دلیل این رفتار چیست، فقط حس کردهایم که دامنه احساساتمان وسیع و محتوای آن، متغیر و متفاوت است. گاهی احساسمان متعالی و گاهی برعکس حس سقوط به ما دست میدهد. اینها همه به نظر من بستگی مستقیمی به خط تعادلی وجود ما دارد. پس این خط تعادل وجود دارد که ما طیفی از حالات را در سنجش با آن در خود تجربه می کنیم. اما این که چگونه انسان باید خط تعادلی خود را پیدا کند موضوع دیگری است که ممکن است تا حدودی پیچیده باشد. در واقع پیدا کردن خط تعادلی که باید روی آن قرار بگیریم مانند پیدا کردن شاهراه طلایی در زندگی انسان محسوب میشود. هر یک از ما میتوانیم به جای نوسان بین حالات مثبت و منفی و بالا و پایین رفتنهای مداوم و آزاردهنده، جایگاه دقیق تعادل خود را پیدا کنیم و تا جایی که برایمان ممکن است روی خط تعادل خود باقی بمانیم. جایی که در آنجا احساس آرامش و شادی خواهیم کرد و میتوانیم حرکتهای رو به بالا و پیشرونده را برای خود رقم زنیم.
بسیار ممنون ...
سلام.
در مورد این که گفتین:
«شاید یکی از دلیل هاش، به خاطر یادآوری همین موضوع باشه ... که قدرت تسلط بر عادات، تا چه حد در وجود ما گذاشته شده ... شاید ...»
باید بگم درسته، چون حدیثی هست که میگه «اگه می خوای موفق بشی عادتی رو ترک کنی، روزه بگیر.» (درست یادم نیست چند روز)
در مورد سوالی که مطرح کردین،
تشخیص این خط تعادل به عهده ما گذاشته شده، (منظورم اینه که حداقل توی دین اسلام، گفته نشده که روزانه چقدر غذا بخورید و در کل چقدر به بقیه نیازهای مادی و معنوی برسید و همه راهنمایی ها به صورت کلی هست) و این تشخیص خیلی سخته.
البته به نظر من همه قشنگی امتحان های ما به همینه که یک الگوی حفظی و خشک و مشخص نداره!
یک راه حل کلی وجود داره که به ما کمک می کنه این مرز رو هر لحظه برای هر کاری و در هر شرایطی پیدا کنیم:
تا حد دانش خودمون کاری و راهی و میزانی رو انتخاب کنیم که فکر می کنیم به رضایت خدا نزدیکتره.
درسته که ممکنه گاهی خطا کنیم و اشتباه تشخیص بدیم، ولی مهمتر از اون، تلاشیه که ما در راه رضای خدا می کنیم.
طبق تجربیاتم می تونم بگم، حتی کاری رو که احتمال میدی اشتباهه ولی در عین حال نتیجه اش رو به خدا می سپاری، در نهایت به مسیر درستی هدایت میشی، که جواب سوالاتت رو بهت میده.
به نظر من فقط کافیه که برای تشخیص این مرز تلاش کنیم، به یاد خدا باشیم و برای هر کاری رضایت خدا رو در نظر داشته باشیم.
یعنی اگه «مقیم حلقه ی ذکر باشیم»، «حلقه ای ز سر زلف یار گشوده میشه».
مقیم حلقه ی ذکر است دل بدان امید
که حلقه ای ز سر زلف یار بگشاید
سپاسگزار goddess جان. من با جمله (( به نظر من فقط کافیه که برای تشخیص این مرز تلاش کنیم )) شما حداقل به عنوان گامی برای نزدیک شدن ، موافقم. ممنون.