آواز سکوت

خوشبختی <- رضایت <- ارضای میل به رشد <- برآورده کردن نیازها (مادی-غیر مادی)

آواز سکوت

خوشبختی <- رضایت <- ارضای میل به رشد <- برآورده کردن نیازها (مادی-غیر مادی)

مکث !!

 کاروان خوشبختی ... ! ایست !! مکث همیشه لازمه. این مکث و بازبینی ، جلوی گم شدن رو میگیره. پس یک بازبینی میکنیم. در این بازبینی اگر در هر جمله شک داشتیم ، به پست مربوطه رجوع میکنیم !  

آیا تا به حال دیده ایم که یک آدم ناراضی احساس خوشبختی کنه؟ پس اگر دنبال خوشبختی هستیم باید سعی کنیم رضایتمون رو بالا ببریم. رضایت یعنی ارضا شدن. اما ارضای چی؟! ارضا شدن وقتی مفهوم داره که (( میل )) ی یا (( نیاز )) ی وجود داشته باشه. درسته ما پر از میل ها و نیازهای مختلف هستیم که همین ارضا نشدن ها باعث عدم احساس خوشبختی در ما شده . 

اما ما نمیتونیم تک تک امیال و نیازهامونو برآورده کنیم. از طرفی نمیخوایم از خوشبختی فاصله بگیریم. پس بهتره بریم سراغ امیال و نیازهای اصلی. برای پیدا کردن نیازهای اصلی رفتیم سراغ راهنمای مهربان و راستگویی به نام طبیعت. طبیعت میل اصلی رو به ما نشون داد پست دوم (بنیادی ترین میل

برای برآورده کردن اون میل اصلی ( رشد ) ما دو گروه  (( نیاز )) داریم. نیاز مادی - نیاز غیر مادی. این نیازها بستر و پایه رشد هستند. به همین دلیل رفتیم سراغ پیدا کردنشون. در پست سوم (نیازهای مشترک - نیازهای مادیبود که این نیازها پیدا شد و دیدیم که پیدا کردنشون نیاز به اطلاعات خاصی نداره ! اما آنچه که از نظرات شما در پست چهارم (اندازۀ نیازهای مادی) بیرون اومد این بود که نیازهای مادی هر چی که باشه ، هر چقدر مقدارش بیشتر باشه سرعت رسیدن ما به خوشبختی رو کمتر میکنه .

خوشبختانه در پست پنجم (امکان تعدیل در اندازۀ نیازهای مادی) دیدیم که همه ما میتونیم نیازهامون رو تعدیل کنیم و سرعتمون رو بیشتر کنیم سوال مهم اینه که اول من باید بدونم خط تعادل در هر یک از نیازهام کجاست بعد از تواناییم استفاده کنم و برای رسیدن به احساس بهتر نیازهامو برسونم به یک مقدار مناسب. اون خط رو هم در پست ششم (معیار تشخیص در اندازۀ نیازهای مادی متعادل) بهش رسیدیم. اینجا که رسیدیم یهو زدیم به اون راه !! گفتیم فرض کنیم همه این بحث ها درست ! اما اگر یکی این نیازها رو داشته باشه واقعاً چطور به نظر میآد؟! در پست هفتم (یک نیاز کاذب مادی) چهره یک نیاز کاذب رو برانداز کردیم. اصلاً فرض کنیم اینکه چطور به نظر میآد مهم نباشه ! من نمیخوام جلوتر برم و به خوشبختی برسم ! من میخوام همین جا از همین نیازهای زیاد لذت ببرم ! آیا روی خود من هم این نیازهای غیر ضروری اثر میگذاره؟! پست هشتم (اثرات درونی نیازهای کاذب مادی) این موضوع رو بررسی کردیم.

 

نتیجه : راه خوشبختی تو گم نشده ! تنها راه باقی مانده خودکشی نیست !! یک سری نیاز در تو هست که بعضی هاش از اندازه خارج شده. همین. تو میتونی به راحتی خط نرمال رو پیدا کنی متعادلشون کنی. یک سری نیاز هم در تو هست که گم شده ! اون ها رو هم میتونی پیدا کنی و بطور متعادل برطرفشون کنی. بعد در عین ناباوری میبینی مثل همه موجودات زنده دیگه احساس رضایت و پس از اون احساس خوشبختی میاد سراغت.  

همین ! این بار بر خلاف پست های قبل که سوالی مطرح میشد ، هیچ سوالی نداریم

 یک کم فکر میکنیم و بازبینی متن ها تا اینجا ... و اگر حرفی بود میگیم  

 

خوشبختی<-رضایت<-ارضای میل به رشد<- برآورده کردن نیازها (مادی-غیر مادی) 

نظرات 14 + ارسال نظر
خلوت دل جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 18:32 http://khalvated.blogsky.com

پس از مدتها که به اینجا آمدم دیدم” تازه” به روز شده است به این باور رسیدم اجازه بدهم تا در این دریای انرژی، به هر آنچه پیش می‌آید بنگرم که هیچ چیز در این دنیا تصادفی نیست.بازبینی در متن را که داریم این هم بازبینی خود:خیلی از جاهای زندگی لازم است مدارا کنیم و کوتاه بیاییم،خم شویم وانعطاف داشته باشیم.آدمهای متعصب،در بسیاری از جاهای زندگی دچار مشکل میشوند،آنها قدرت تطابق و انعطاف ندارند.اما جاهایی هم در زندگی هست که نباید جابزنیم،حتی یک قدم!اگر هیچ خط قرمزی نداشته باشیم و بسته به اینکه در چه موقعیتی و با چه کسانی هستیم به طور کامل تغییر کنیم،بود و نبودمان بی حاصل است در عین حال اگر با بازنگری به گذشته جبران نادرستی هایمان را نکنیم سودی نخواهیم برد.این یعنی همان تعادل که در رفتار نگرش وبرآورده کردن نیازها(که موضوع گفتگو بود) لازم است باشد.روشن است در هرکدام ازاین آیتم ها چارچوب و تعریفی برای خودمان داریم.انسان ها نیاز به آیش دارند.در میان برخی مراحل زندگی دوران هایی لازم است که بطور موقت آن مرحله را کنار بگذاریم ضعف های خود را تقویت کنیم وشیوه درست را در پیش بگیریم و راه را ادامه بدهیم .به گمانم این همان مکث باشد............


سپاسگزار از متن قشنگت. مرسی ...

مرضیه یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 21:17 http://www.bglife.blogsky.com

استفاده کردیم از این پست پر بار ممنون

سلام مرضیه جان. ممنون. کاش شما هم نظر خودت رو میگفتی که من هم استفاده میکردم. سپاس از حضورت ...

[ بدون نام ] یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 18:58

سلام دوست عزیز.
بحثت رو خیلی فلسوی و پیچیده کردی.
به نظر من میشه ساده تر هم به این موضوعات نگاه کرد.
موفق باشی.

سلام رهگذر عزیز
نظرت محترمه. کاش نگاه ساده تری که به نظرت میرسه رو مینوشتی که کمک باشه به همه . ممنون .

خلوت دل دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:56 http://khalvated.blogsky.com

به نظر من میشه ساده تر هم به این موضوعات نگاه کرد.............خوبه جای گفتگو داره.

دقیقاً . من هم فکر میکنم در وهله اول باید بدونیم کدوم جمله یا کلمه از نظر رهگذر عزیز فلسفی تلقی شده و سپس بدونیم از نظر ایشون جمله جایگزین چه جمله ای باید باشه. شاید اگر اینطور میگفت راه ما نزدیک تر میشد و میان بری پیدا میکردیم. چی از این بهتر؟

خلوت دل سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 18:31 http://khalvated.blogsky.com

دقیقا
جمله جایگزین را هم می تونستیم بدونیم خوب می شد.من به این جمله ها نمی گم فلسفی.بنظرم رسا و قابل فهمند.اما خوب بجز جمله بندی نظرات دیگه ای هم دارم....

خلوت دل چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 16:03 http://khalvated.blogsky.com

خوندیم آدمها نیازهای یکسانی دارند که اگه بهشون توجه نشه مشکل ساز است و اگه بیش بها داده بشن راه کج میشه اینو میگیم تعادل میخوام بگم نه تنها اندازه نیازهای مادی آدمها متفاوته بلکه ا لویت بندی هاشون در رفع آنها با هم فرق داره .نظری هست؟

بله درسته. اینو قبلاً در پست خودش گفتیم. روند صحبتها نیز این متفاوت بودن اولویت ها رو نقض نمیکنه. نگاه ما به جای دیگه ای هست که مطمئناً شما که همیشه از نظراتت استفاده کردیم با این نگاه آشنا هستی. مرسی از حضورت ...

رهگذر پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 14:44 http://setareye-abii.blogsky.com/

دوست عزیز توی یه فرصت مناسب که داشتم باز مطلب رو با دقت می خونم و میگم چه طور می شد ساده تر بیان کرد.

رهگذر عزیز
خوشحالم از اینکه شما از جمله بازدیدکننده هایی نبودی که بدون ذکر نام یا آدرس وبلاگ یا ایمیل ، یک چیزی مینویسن و میروند. شما مجدد مراجعه کردی و آدرس دادی تا متوجه بشم شما یکی از خواننده های عزیز و قدیمی هستی :) این جای خوشحالی داره. سپاس از اینکه میخوای وقت بگذاری تا ما بتونیم از یک زاویه دیگه ( زاویه نگاه شما ) به موضوع نگاه کنیم. حالا که تصمیم داری این وقت رو بگذاری خواهش میکنم از ابتدای پستها بخونی و بخصوص نظراتی که در هر پست داده شده بسیار کمک میکنه تا بتونی نظر خودت رو مثل همیشه به بهترین و شفاف ترین شکل ثبت کنی. در غیر اینصورت نه تنها نظرت با در نظر نگرفتن قسمتی از صحبتها همراه خواهد بود و این شما رو از هدفت که بیان صحیح نظرت هست دور میکنه بلکه ما رو نیز از هدفمون که آشنا شدن با یک نظر متفاوت و نزدیک تر و ساده تر هست دور میکنه. پیشاپیش از وقتت بسیار سپاسگزارم رهگدر عزیز.

خلوت دل جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 14:36 http://khalvated.blogsky.com

همین.این الویت ها - درک حدود خط تعادل و نوع و اندازه نیاز هاست که آدمها رو از هم متفاوت میکنه .منظورم تکرار مکررات نبود.آیتم های ریزودرشت زیادی هست که سبب میشند انسان هادر سفری که در این دنیا مسافرش هستیم حس کنند میتونند همسفر بشوند .

همینطوره ... موافقم.

رهگذر چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:57 http://setareye-abii.blogsky.com/

علی عزیز:
در این پست گفتی که رضایت وقتی وجود داره که میلی وجود داشته باشه.درسته؟؟؟؟؟

به نظر من رضایت وابسته به چیزی نیست.

هر انساتی که راضی باشه خودش رو خوشبخت می دونه و حتی دنبال خوشبختی نمیگرده.من منظورم همین بود که خیلی ساده میشه به این موضوع نگاه کرد. هر انسانی وقتی از خودش راضی باشه از همه چیز راضیه. از بودنش در این لحظه در هر مکانی که باشه خوشحاله.

من قصد رد کردن صحبت هاتو ندارم فقط می خوام بگم اینطوری هم میشه به همه چیز نگاه کرد.

ممنون از پست های خوبی که میذاری.

اگه نیاز بود باز هم در این مورد صحبت میکنیم.

شاد باشی

بله گفته شد که رضایت یعنی ارضا شدن و ارضا شدن وقتی حاصل میشه که میلی وجود داشته باشه. درسته.
رهگذر گل :) چه عیبی داره اگر حرفی رد بشه یا مخالفتی ابراز بشه؟ آیا این بزرگترین کمک به صاحب کلام برای گشودن فضای جدید به روی او نیست؟ :)
کاملاً درست میگی رهگذر جان ، همه قبول دارند که اگر آدم راضی باشه ( چه از خودش چه از اطرافش ) احساس خوشبختی میکنه. حالا من نوعی میخوام اولین قدم رو برای رضایت از خودم بردارم. به من بگو باید چه کار کنم؟ :)
همیشه از نگاه قشنگت استقبال میکنم و منتظر پاسخت به سوال بالا هستم. سپاس ...

رهگذر چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 23:01 http://setareye-abii.blogsky.com/

امروز نوشته ی دوست عزیز "خلوت دل" رو خوندم.واقعا زیبا بود.
مرسی

بله ایشون همیشه زیبا و دلنشین مینویسند . مرسی از شما ...

پسرآزاد پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:28 http://goldenwisdom.blogsky.com

عالی بود

با اجازه لینک شدید علی جان

حضور شما عالی بود و باعث افتخار پسر آزاد عزیز. ممنون از نگاه مثبتت .

رهگذر یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 http://setareye-abii.blogsky.com/

دوست عزیز رضایت کامل از زندگی چیزی هست که منم همیشه دنبالش هستم.اینکه بتونم در هر شرایطی راضی باشم.

فکر میکنم اولین قدم اینه که شکرگذار داشته هامون باشیم و از زیاده خواهی هامون کم کنیم.منظورم این نیست که دنبال پیشرفت نباشیم بلکه در هر لحظه ای از پیشرفتمون لذت ببریم و تلاشمون رو برای ادامه راه زندگی به کار ببریم.همون مطالبی که خودت هم بهشون اشاره کردی.

مطمئنا ما از زندگی در این جهان هدفی داریم و هیچ اتفاقی بی حکمت نیست. تمامی کائنات در جهت پیشرفت و رشد ما در تکاپو هستند و این ما هستیم که باید قدر لحظه لحظه زندگی رو بدونیم و درس هامون رو یاد بگیریم.

موفق باشی

بسیار عالی ! پس همین که میگی برای رضایت باید این کار را کرد و آن کار را کرد ، یعنی رضایت یک امر مستقل و غیر وابسته نیست و نیاز به پیش نیاز و زمینه سازی دارد. پس در مورد نظر قبلت که گفتی رضایت به چیزی وابسته نیست شاید یک تجدید نظر لازم باشه رهگذر جان.

اینکه میگی اولین قدم اینه که از زیاده خواهی هامون کم کنیم آیا با بحث ما که در قدم اول در مورد نیازها ، خط تعادل و نیازهای کاذب آغاز شده مرتبط نیست؟ پس اگر هست نمیتوان گفت که موضوع را فلسفی کرده ایم . درسته دوست گل؟
سپاس از حضورت ...

رهگذر سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 23:24 http://setareye-abii.blogsky.com/

دوست عزیز من هنوز هم میگم که رضایت داشتن وابسته به چیزی نیست. این چیزهایی که من گفتم برای رسیدن به رضایته ولی وقتی زضایت داشته باشی دیگه به چیزی وابسته نیستی .من توی پست قبلی هم همینو گفتم اینکه وقتی راضی باشی دیگه چیزی نمی خوای.درسته؟

همینطور من در ادامه ی حرف هام به این اشاره کردم که شما هم خودت این مطالب رو بیان کردی.

شما در پستتون به این اشاره کردی که برای رسیدن به رضایت باید میل به رشد رو در خودمون پرورش بدیم و اینکه برای اینکه رضایت باشه باید میلی وجود داشته باشه.حالا من یک سوال از شما دارم : از نظر شما چه موقعی رضایت حاصل میشه؟؟؟

رهگذر عزیز
در مورد پاراگراف اول : باید بگم آنچه در جواب قبلی خدمتت عرض کردم به نظرم کافی هست. عرض دیگه ای به نظرم نمیرسه.

در مورد پاراگراف دوم و سوم: کجا در پست ها گفته شده که باید نیاز به رشد رو پرورش داد؟! درمورد سوالت فکر میکنم در پست دوم و سوم جواب شما وجود داره دوست خوبم

در نهایت فکر میکنم شما پستهایی که درخواست کرده بودم بخونید و بعد نظر بدید رو نخوندید. توقعی هم نیست . اما با توجه به اینکه شما قبلاً هم در این وبلاگ نظر دادی مطمئنم اگر یک مقدار وقت بگذاری کاملاً به موضوع نزدیک میشی. باز هم هرجور صلاح میدونی. سپاس از حضورت و اهمیتی که به پیگیری پاسخهات میدی. ممنون دوست گل.

شب بو جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 18:47

سلام ببخشید بازم میخوام نظر بدم !!!!!!!
به رهگذر ! من کلی واحد پاس کردم تا لیسانس گرفتم. حالا که لیسانسو دارم پس بگم حالا که لیسانسو دارم و دیگه لازم نیست اون واحدها رو پاس کنم پس لیسانس مستقل از اون واحدها بوده؟؟؟؟!!!!! شما خودت یه بار بخون ببین چی نوشتی !! خوب اگه برای رسیدن به چیزی یه چیزایی لازمه یعنی مستقل نیست دیگه !! ولی وقتی بهش رسیدی خب معلومه که دیگه به اون چیزای قبلی نیاز نیست !! این چه ربطی به مستقل بودن داره؟؟؟ همه چی همین جوره ! شما پاتو میذاری رو پله اول بعد پله پله میری حالا که رسیدی به پله دهم پس بگیم این پله دهم مستقله چون دیگه الان پله های قبلی رو لازم نداریم؟!!!

سلام . خواهش میکنم . مرسی شب بو جان ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد