آواز سکوت

خوشبختی <- رضایت <- ارضای میل به رشد <- برآورده کردن نیازها (مادی-غیر مادی)

آواز سکوت

خوشبختی <- رضایت <- ارضای میل به رشد <- برآورده کردن نیازها (مادی-غیر مادی)

امکان تعدیل در اندازۀ نیازهای مادی

فرض کن مدتی هست که احساس میکنی اوضاع جسمی خوبی نداری ... بعد کم کم حس میکنی موضوع جدی هست ! خلاصه بعد از مدتی بی تفاوتی نسبت به این حس ( عادت اکثر ما !! ) به یک جایی میرسی که میگی (( فکر کنم حتماً باید برم دکتر )) !! حالا در محضر یه دکتر درجه یک نشستی و میبینی ایشون حسابی رفت توی فکر و برات یک آزمایش خون بلند بالا نوشت! بعد از دادن آزمایش و گرفتن جواب آزمایش دوباره میرسی خدمت جناب دکتر ... و ایشون با حالتی نیمه عصبانی میگه: (( حتماً باید به اینجا برسه تا شما به دکتر مراجعه کنید؟!!)) اینجا معمولاً دهن آدم یه کم باز و خشک میشه ... چشما گرد میشه ... و بیشتر از اینکه خجالت بکشی ، ترس میآد سراغت !! ( فلاش بک: میبینی چقدر اشتراک در رفتار داریم؟!! )

بعد جناب دکتر ادامه میده : (( تا اطلاع ثانوی مطلقاً لب به این غذاها که برات مینویسم نمیزنی. وضعیت شما اصلاً جالب نیست و ممکنه ... )) ! 

از مطب میآی بیرون و شروع میکنی به فکر کردن به شرایطی پیش اومده و ... 

از فردا با دقتی که آمیخته با ترس هست، شروع میکنی به انجام موارد لازم ...! 

یعنی همین که متوجه میشی وضعیت تغذیه تو ممکنه شرایط زندگیت رو وارد بحران کنه،سریعاً نوع تغذیه خودت رو تغییر میدی ! غذا ، یکی از نیازهای مادی بود ... درسته؟! 

میبینی دوست من؟ ما کاملاً قادر به تعدیل در اندازه نیازهای مادیمون هستیم :)

در مورد سایر نیازهای مادی هم وضعیت به همین شکل هست ... مثلاً امتحان درسی مهمی پیش میآد و ما خواب رو کنترل میکنیم ! ( فکر در مورد سایر نیازهای مادی به عهده خودت... )  

و من و تو خوب میدونیم که بدن ما بعد از یک مدت که در شرایط جدید زندگی کنه، به اون شرایط عادت میکنه !! این خبر واقعاً فوق العاده هست  این یعنی بهینه کردن نوع زندگی، نه تنها برای ما کاملاً امکان پذیر هست بلکه میتونیم بعد از یک دوره، به این وضع بهینه، عادت کنیم 

 

در واقع فقط کافیه به این نتیجه برسیم که این ظرف موجود، به نفع ما نیست  

 

جالبه ... دستی که ما رو خلق کرده (خدا یا هر چی که اسمش رو بگذاری) ، مهربانانه ابزار رسیدن به رضایت و خوشبختی رو در اختیار ما گذاشته ... قبل از اینکه ازش بخوایم ... 

حتماً میدونی که اکثر مذاهب مثل زرتشت، یهودیت، مسیحیت و ... دارای مناسکی به نام روزه هستند... شاید یکی از دلیل هاش، به خاطر یادآوری همین موضوع باشه ... که قدرت تسلط بر عادات، تا چه حد در وجود ما گذاشته شده ... شاید ...

اما اینجا یک سوال مطرح میشه که میتونه کل داستان رو زیر سوال ببره !! ( خسته نباشی!! )

گفتیم که تا به حال بارها و بارها خود را با شرایط  پیش آمده وفق داده ایم و خود را کنترل کرده ایم و این امکان در انسان وجود داره! یعنی ما داریم حرف از تعدیل میزنیم ! تعدیل یعنی متعادل کردن. درسته؟ خب! حالا چه کسی میخواد بگه این خط تعادل کجاست؟؟؟ من باید نسبت به چی خودم رو تعدیل کنم؟؟!! :) مگه اصلاً معیار سنجشی وجود داره؟؟!! چه میزان استفاده از فلان نیاز مادی، نرمال محسوب میشه ؟ اگر این جواب معلوم نباشه، من چه جوری بدونم کجا باید خودم رو تعدیل کنم و کجا نرمال هستم؟ اصلاً چه کسی میخواد بگه که الان نیاز من نرماله یا تو؟ :)

همه میدونیم که در مورد گیاه ها این موضوع معلوم شده. مثلاً میگن به فلان گیاه باید هر 2 روز یک بار آب بدی،  باید انقدرآفتاب بخوره و ... ! در مورد حیوانات هم همین طور هست ! یعنی معلوم شده که هر نوعی از جانداران چه الگوی برای استفاده از نیازهای مادی باید داشته باشند تا رشد صحیحی داشته باشند ! مثلاً معلوم شده که جانداری به نام گربه چه برنامه غذایی باید داشته باشه و تا چه اندازه باید غذا بخوره تا یک رشد متناسب ، سالم و صحیح رو طی کنه !   حالا سوال اینه:  

در مورد جانداری به نام انسان چی؟!! خط تعادل و الگوی مصرفی تعریف شده اصلاً؟